وان فایل

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

وان فایل

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فایل صوتی کسب درآمد, قسمت اول


» :: فایل صوتی کسب درآمد, قسمت اول


دانلود قسمت آغاز


فایل صوتی دارای ایده های بسیار ناب در مورد :

مشاغل خانگی 

تولیدی 

صنعتی 

کشاورزی 

فرهنگی 

هنری

 

آغاز هر گونه کسب وکار حرف کمترین و نازلترین سرمایه!!!  

ایده های عملی که ما از آنها غافل بود  

 

دارای سابق نمایش صوتی رایگان!!!

 

از بهر کسانی که میخواهند مطمئن شوند این فایل ایضاً مانند سایر فایل های 

خرید شده از اینترنت بی کاربرد و سرکاری نیست

  

پیش نمایش را رایگان گوش کنید آنگاه اگر برایتان مفید بود بخرید 

 

قسمت اول فقط با 100 تومن!!!

  

شما این کارآفرین را میشناسید! 

آره او را در آوا وسیما زیاد دیدید!!!  

مهمان هر هفته پروگرام 626 در شبکه یک چهر  

این پاس خطابه متفاوت و پر ازایده های ناب ایشان در سمینار کسب وکار

 



ما این سخنرانی 3 ساعت 30 دقیقه ایا را قسمت بندی کردیم, و هر اقبال از سخنرانی را در قیمت هایی بسیار نازل برایتان عرضه کردیم,

دلیل اینکه ضمیر اول شخص جمع فایل صوتی را بصورت اقبال بندی عرضه کردیم این هست که شما خیالتان صفت باشد که این یک کلاهبرداری اینترنتی نیست, و هم به این حافظه که اگر کسی از فایل های صوتی راضی عدم غبطه اسکناس از دست رفته اش را نخورد, کما اینکه ما مطمئنیم شما حرف گوش دادن به سمت اولین فایل صوتی , بسیار راغب خواهید بود تا امتداد سخنان شکرین و صدرصد منطقی دکتر در مورد کسب و کار را دنبال کنید

نکته مهمتر اینکه ضمیر اول شخص جمع یک پیش نمایش خلاصه صوتی را قبل از دانلود در اختیارتان گذاشتیم تا باب مناسبت دانلود فایل ها بهتر تصمیم گیری کنید!


آزمایش حاکی است دلیل اصلی و مشترک پیشرفت بشردر دوران مختلف، عامل تغییر و تحول بوده که خود موجب استحاله های گسترده در تمامی ابعاد و حضور های تعیش انسان شده است.
بر این اساس، پول ابداً ایده را به حرکت در نمی آورد بلکه این ایده است که محرک سرمایه است و موفقیت در کسب و کار ، حرف ایده ی نوآورانه و خلاق که به همراه پول منجر به سمت ارائه ی محصول جدید در بازار می شود رقم می خورد. باب پاداش برای پیشرفت برق‌آسا و ارائه محصولات جدید، عزب راه موثر، ایجاد و توسعه شرایطی است که فعالیت های اقتصادی تنگ بتوانند احداث شوند و رقابت کنند.

 

علی‌اصغر جهانگیری کارآفرین برتر ارض و یک ایده‌پرداز و تولیدکننده باذوق است که تا به حال صدها کارخانه در سراسر ایران تاسیس کرده است و بس صفات اینچنینی دیگر دارد لیک این تعریف درستی از مردی تلف که از نزدیک او را شناختم. او یک انسان اختصاصی است و احتمالا از نظر خیلی‌ها پیر به نظر برسد اما از خیلی از جوانان پرامیدتر و قبراق‌تر است. مهندس جهانگیری را می‌توان باب آشکار این سطور بیشتر شناخت که اگر تنها 10درصد از توان او استفاده شود بیکاری در ایران بی‌معنی می‌شود.

 

دانلود فایل صوتی – روش های ثروتمند صیرورت که دانشگاه به شما پرورش نمیدهند (دکتر علی اصغر جهانگیری)

آیا شما هم در سردرگمی برای ثروتمند شدن به سمت سر باده برید؟
مدام سوالاتی از قبیل ؛

  • چه کاری انجام دهید؟ آیا اصلا کارگر بود دارد؟
  • کارمند شوید الا کارآفرین؟
  • چطور بدون پول شروع کنید از بهر ثروتمند شدن؟
  • و …

ذهن شما را سرگرم کرده است؟ اگر اینطور است به هیچ آغاز این فایل صوتی را از دست ندهید !

شما تنها باب 2:30 دقیقه به صورت کاملا فشرده تجربه ناب، با ارزش و حاصل نیم قرن تجربه کارآفرینی و دکتری آموزش کرده در سه کشور جوراجور میخوانید که به شما نه با الگوهای غربی که آموزش ثانیه در بازار پر است ! بلکه الگوهای و الگو های قابل اجابت برای پیشرفت و ثروتمند شدن کشورمان را آموزش میدهد.



شاید کتاب های “چگونه ثروتمند شوید؟” زیادی خوانده باشید، اما هیچ پاداش ای نگرفته باشید و الا به قول دکتر جهانگیری در این فایل صوتی :

بدبختانه جریان اشتباهی در دانشگاه ها رخ داده است…
ما از استادهایی که یا رخ علمی هستند و الا
استادهایی که فقط حرف روی یک ایده باب طول کل زندگی شان وقت صرف کرده اند، استفاده کردیم.
باب صورتی که این ها هیچکدام الگوهایی مناسب برای شما جوانان نیستند !
برای پیدا اجرا کردن الگو شما مجبورید کتاب هایی مثل “سنگ بساط های خیابان از طلاست” را که تجربه ثروتمند شدن یک فرد کره ای است را
بخرید و بخونید و بخواهید باب ایران ادا کنید… ابـــدا چنین چیزی امکان پذیر نیست !
تا ادیب کتاب هم نمیتواند به روش پیشنهادی اش در ایران ثروتمند شود…

نسخه یک مریض با مریض دیگر فرق میکند.
شما نمیتوانید به نسخه های ثروتمند شدن افرادی باب کشورهای مختلف با شرایط مختلف حتی رخ های کارآفرین باستانی کشورمان که در شرایطی متفاوت شروع به پیشه کرده اند، استفاده کنید و بخواهید نتایج یکسان بگیرید.



*** شما احتیاج به سمت نسخه امروزی ثروتمند شدن در ایران دارید ***

برای آموزش این نسخه، چاه کسی بهتر از  پزشک علی اصغر جهانگیری !
دکتر جهانگیری کیست؟ فردی که بانک اشتغال را به سمت اداره ملل ارائه کرده است تا بانکی جهانی حاصل آرمان های کارآفرینی راه اندازی کند و هر جوانی باب هر کشوری حرف اصول و شرایط کشور خودش بخواهد حرف کمک کارآفرینان اجرایی کشورش آرمان های این موسسه اقتصادی را اجرایی کند.

و حرف افتخار 7430 واحد اجرای موفق در کارنامه خود ثبت کرده است.
اگر میخواهید بیشتر بدانید پزشک جهانگیری کیست، کافیست یک سری به رزومه اش باب وبسایت شخصی اش بزنید .

شما در این فایل صوتی از دکتر جهانگیری موارد زیادی یادخواهید گرفت، طوری که شاید قبل از تمام شدن فایل صوتی بخواهید آغاز کنید کاری را نیز لحظه انجام دهید که آقای دکتر پیشنهاد میدهد !

باب این فایل صوتی یادمیگیرید :

  • برای‌چه همیشه در حال اضطراب برای آینده مان هستیم؟ چطور باید از ثانیه صفت شویم؟
  • چرا جوانان نیش پیکان بسط کشور هستند؟
  • خلاصه ایا فوف العاده شگفت انگیز از دوران دانشجویی تا کارمندی و کارآفرینی آقای دکتر جهانگیری
  • کارآفرینی و اشتغال زایی چه تفاوتی با همدیگر دارند؟
  • چرا نباید نصیحت های افرادی که فقط حرفه‌کار زا بودند را از بهر کارآفرینی نشنیده بگیریم؟
  • چرا آقای دکتر جهانگیری از کارمندی با بهترین دخل و جایگاه و ابزار از شرکت مورد نظر استفاء داد؟
  • تکنیک های کاربردی کارآفرینی در هر زمان و تمام شرایط
  • وظیفه اصلی کارآفرین چیست که اگر آنرا درست انجام دهد مردم حاضرند هرچقدر پول که میخواهد به او بدهند؟
  • برای‌چه نباید هرگز از بانک وام بگیرید؟
  • چرا نمیتوانید هیچوقت حرف آموزش خواندن در دانشگاه ثروتمند شوید؟
  • چرا شما هیچوقت حرف داشتنِ پول، کارآفرین نمیشوید؟
  • چطور و برای‌چه باید بری پول کارآفرینی کرد؟
  • چطور بدون سرمایه تولید کنید و کارآفرینی در روی بلند شوید؟
  • چرا برگه داشتن در هر رشته از بهر کارآفرین شدن هیچ نیاز نیست؟
  • چه چیزهایی در ارض ضمیر اول شخص جمع تهدید حساب میشود اما از آنها اطلاع نداریم؟
  • از اداره های دولتی حرف جایی که میتوانید باید پرهیز کنید
  • میلیون ها ایده ایا که میتوانند ما را ثروتمند کنند را از کجا پیدا کنیم؟ چطور شروع کنیم؟
  • تولید بدون کارخانه چیست؟
  • در کشوری که نرخ پول هر روز تغییر میکند و بر آینده ثانیه اطمینانی نیست چرا نباید هرگز سرمایه گذاری کلان کنیم؟
  • چه ایده هایی وجود دارند که نه احتیاج به سمت سرمایه داشته باشیم و نه بازار بتواند با ما رقابت کند؟
  • 4 روش صرفا کاربردی کارآفرینی کدام است؟
  • عادت ها و پارادایم هایی که از بچگی در ذهن ما وجود دارد و مانع آغاز و پیشرفت ما میشود کدامند؟
  • Outsourcing الا برون سپاری چیست؟
  • و …

خود ایدون نیامدم تا حرف های خوب خوب به شما بزنم، شما هم هیجان زده شوید و بگم خدانگه دار بروم !
نـــه… اینطور تلف !
خود اینجا آمدم که اگر اهل کار هستید، واقعا آهنگ گرفتید موفق شوید،
به شما بگویم چطور به آنچه میخواهید برسید…
__قسمتی از سخنان پزشک علی اصغر جهانگیری

ار تا دیروز اندیشه میکردید  شانس ندارید و نمیتوانستید کاری را شروع کنید، این فایل صوتی عینکی مخصوص به سمت شما میدهد که به چشم تان بگذارید و قید اطرافتان را پر از فراغت های پولسازی ببینید…

** اندرز میشود این فایل صوتی را به ابداً عنوان از دست ندید **




جاده ‌موفقیت


علی‌اصغر جهانگیری هستم. در یکی از روستاهای بی‌بهره مازندران به آوازه کندلوس به‌دنیا آمدم. پس از فارغ‌التحصیلی از رشته شیمی به کارهای جوراجور مشغول شدم حرف اینکه یک آگهی در روزنامه دیدم که سازمان ملل یک بورسیه به سمت 26 کشور درحال توسعه داده بود. خود حرف اینکه متاهل بودم و مشغول کار، اجابت شدم و به اتریش رفتم. در بند پلیمر پلاستیک فارغ‌التحصیل و همان‌جا در اروپا استخدام شدم و صنایع پلاستیک 15 کشور اروپایی را تحت نظر گرفتم اما پشت از مدتی دلم طاقت نیاورد و به سمت ایران بازگشتم.


 

خودمان را بشکنیم و ازنو بسازیم


من در 32 سالگی، خانه‌دار با یک اسم و با 2 هزارتومان پس‌انداز از کار بیکار شدم. دوستم، مهندس تجارت مشوقم حیات و گفت برای اینکه خودمان را بسازیم، باید اول خودمان را بشکنیم. حرف این ایده و با گریبان خالی شروع به‌کار کردیم. مهندس تجارت تحقیق کرده بود که فروش بشکه‌خالی سود زیادی دارد. اول خجالت می‌کشیدم و فکر می‌کردم بدریخت است که من، فارغ‌التحصیل‌رشته‌های مهندسی جهانگیری حرف 10سال پرونده مدیرعاملی تولیددارو، بشکه خالی بفروشم اما سرانجام دست‌به‌کار شدیم. یک وانت کرایه کردیم و هر روز به کارخانه‌های مختلف می‌رفتیم و بشکه پوچ می‌خریدیم و می‌فروختیم. پشت از مدتی در خیابان ماموریت یک مغازه اجاره کردیم و با پولی که باب این چندسال درآورده بودیم، اولین کارگاهمان را افتتاح کردیم.


 

مایع ظرفشویی با رایحه توت‌فرنگی


پیوسته نبض مردم و چشایی آنها دستم بود. می‌دانستم که ابتیاع خانه با خانم‌هاست و اگر بتوانیم آنها را راضی کنیم پیروز می‌شویم. با این دید و اینکه خانم‌ها از صبغه آل خوششان می‌آید،‌ اولین مایع ظرفشویی ایران با رایحه توت‌فرنگی را تولید کردیم و همان‌جا با چند کارگر روزمزد، امت کارخانجات هگزان شروع به کار کرد. این مایع  ظرفشویی به اندکی پرطرفدار شد که بازارسیاه برایش به سمت راه افتاد و همه آشنا داشتند آن را داشته باشند.


 

بیکاری امثال خود 5 دقیقه طول می‌کشد


همان‌روزی که از تولیددارو بیرون آمدم به هیأت‌مدیره گفتم بیکاری امثال من 5 دقیقه هم طول نمی‌کشد البته اعتقاد نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد! اما واقعا 5 لطیفه هم طول نکشید و درحال بیرون آمدن از شرکت بودم که پرده‌فروش سر کوچه شرکت صدایم کرد و گفت: آقای مهندس هر نهار قبراق و سرحال از اینجا رد می‌شدید، برای‌چه ناراحتید؟ گفتم بیکار شده‌ام. او گفت: بازارچه ما هم کساد شده، ما قلاب پرده تولید می‌کردیم لیک دیگر کسی نمی‌خرد چون به صرفه تلف و گیره‌های آهنی به بلد تولید سروصدا دیگر طرفدار ندارد. به او گفتم برای‌چه این گیره‌ها را با پلاستیک نمی‌سازی و او گفت: تو اگر حرف پلاستیک بسازی چقدر تمام می‌شود؟ گفتم 5/1 ریال. او گفت: تو تولید کن، من 3 ریال از حرف می‌خرم، 7 ریال به مغازه می‌فروشم و آدم هم 10 ریال آن را می‌خرند و همان‌جا سفارش 6 میلیون گیره پرده گرفتم و واقعا 5 دقیقه هم بیکار نماندم.

همیشه درآمدزا بودم


از همان خردسالی درآمدزا بودم. در 8سالگی حرف اینکه پدرم پولدار بود، آدامس خروس‌نشان به آبادی می‌بردم و می‌فروختم. در همه این سال‌ها کارکردم و در 23 سالگی بعدازظهرها 3 تا کلاس شیمی داشتم و شب‌ها مسافرکشی می‌کردم، درضمن درس هم می‌خواندم. همیشه به پدرم می‌گفتم آشنا دارم انسان بزرگی شوم و از همان دوران دنبال سکه و سفال و قباله‌های قدیمی، دست‌نوشته و کتاب‌های باستانی بودم. آدم به سمت پدرم می‌گفتند: پسرت آشغال جمع می‌کند و او کتکم می‌زد و فلکم می‌کرد که این کار را نکنم. می‌گفت: آبرویم را می‌بری. اما من پیوسته دوست داشتم روی پای خودم بایستم.




چرا دسته سنخ به سمت آنها پول بدهیم


از کارآفرینانی که پول‌ها را دسته‌دسته می‌کنند و از بهر خارجی‌ها می‌فرستند، بدم می‌آید. این آدم‌ها جیب هم‌وطن‌های خودشان را می‌زنند و گریبان خارجی‌ها را پر می‌کنند حرف مواد اولیه و محصولات آنها را بفروشند. وقتی می‌خواستم محصولاتم را پدیدآوری کنم به چند کارخانه‌دار خارجی که از دوستانم بودند، زنگ زدم‌که همه‌شان گفتند پول بفرست تا مواد اولیه بفرستیم. همان‌موقع تصمیم گرفتم کاری کنم که آنها پول هم‌وطنشان را دسته‌دسته کنند و از من مواد اولیه بخرند.

ما داریم بزه می‌کنیم


اروپایی‌هایی که بعضی از ضمیر اول شخص جمع نوکر آنها شده‌ایم، هیچ چیز ندارند اما درکشور ما  توان از ماء ارزان‌تر است. حقوق یک ماه کارگر در اینجا حقوق یک روز آنها بازهم نیست. اگر نمی‌توانیم در اینجا پولدار شویم،‌ خودمان پشتکار نداریم. اینجا زمین فراوان باب اختیار داریم، آفتاب عالی داریم، آب داریم اما متاسفانه اراده نداریم خلاقیت نداریم، فکر نداریم. با 1700‌دلار توان 1000دلار تولید می‌کنیم؛ درحالی که باب اروپا با 200 دلار توان 1000 دلار تولید دارند. در ژاپن حرف 100 دلار و در آژنگ با 80 دلار همین‌مقدار پدیدآوری می‌کنند،‌ این‌ جنایت نیست!


 

کار درست‌کردن، سخت نیست


من به شما 18هزار آلت از 40هزار تومن تا 5میلیون تومان شناسایی می‌کنم که در همین ایران پدیدآوری می‌شود و با آنها می‌توانید شغل ایجاد کنید. اقبال نباید اسکناس به جوانان بدهد، باید دستگاه و ماشین بدهد که حتی در دوران آرامش در خانه‌شان هم بتوانند کار کنند. جاسوئیچی، خودکار، شمع و صدهاهزار بار دیگر که با همین ماشین‌ها درست می‌شود. دیگر نیاز نیست کارخانه‌ها کلی کارگر  و خرج سرباری داشته باشند. شما اگر این وسایل را در خانه خودتان پدیدآوری کنید، می‌توانید تا به نصف قیمت چینی در بازار بفروشید والا کارخانه‌های چینی حرف آن قیمت همه شما را کنار می‌زنند اما با این آیین شما هستید که جنس ارزان و مرغوب تولید می‌کنید!

من همیشه می‌گویم که توانگر صیرورت فقط جنم می‌خواهد. چندوقت پیش به سمت یکی از دوستانم کاری پیشنهاد دادم که میلیونر شود، به سمت او گفتم تمام سال 6هزارتن هسته انگور در ارومیه و آذربایجان دور ریخته می‌شود و کارخانه‌ها از بهر دفن کردن این هسته‌ها اسکناس هم می‌دهند زیرا انگیزه جمع شدن پشه و کثیفی و... می‌شود. به او گفتم یک دستگاه  3-2 میلیونی صفت اندیشمند و از این هسته‌ها پیه هسته انگور بگیرد که ابداً کارخانه‌ای در ایران آن را تولید نمی‌کند و ما مجبوریم 500 سی‌سی از ثانیه را حرف مارک ایتالیایی به قیمت 5 هزارتومان بخریم.


 

 

ثروتمان را دور می‌ریزیم


چندوقت پیش احتیاج به اسانس و پودر میوه داشتم و وقتی کمی دنبال آن گشتم متوجه شدم باید با یک قیمت گزاف از اروپا رسیده کنم، اما وقتی تحقیق کردم متوجه شدم هر روز ما  ده‌ها تن بار له شده را که قابل خوردن نیست در تره‌بارها دور می‌ریزیم و کارخانه‌های کمپو‌ت‌سازی از بهر تهیه کمپوت بشره میوه‌ها را می‌کنند و در اساس بهترین قسمت میوه را دور می‌ریزند. به یکی از دوستانم گفتم اگر کسی باشد که از این منابع  استعمال کند، می‌تواند نیاز کشور را از این محصول تامین کرده و دیگر ما از بهر پودرمیوه و شهد، دستمان را جلوی خارجی‌ها دراز نمی‌کنیم.


 

 

کتاب موفقیت یعنی چه؟


هیچ اعتقادی به کتاب‌های موفقیت برونی ندارم، آنها روش‌هایی برای خودشان دارند که به الم کشور ما نمی‌خورد. آن آقایی که کتاب توفیق برای شما می‌نویسد اگر پایش به فرودگاه ما برسد تمام چیزهایی که باب درازا زندگی‌اش دیده زیر سؤال می‌رود و اصلا نمی‌داند چاه کند؟ چه برسد به سمت اینکه برای شما تجویز موفقیت و کارآفرینی بنویسد.

این خاک آکنده از ثروت است. من حرف این همه تلاش فقط 100 فرآورده از طبیعت پدیدآوری کرده‌ام درحالی‌که 70 هزار فرآورده از طبیعت ایران به سمت ید می‌آید و ما از گندم تا میوه و صیفی‌جات240 بار هم پدیدآوری نمی‌کنیم.

مثل یک جوان 25 ساله کار می‌کنم و پرانرژی هستم. یک‌بار پیش آمد که تا 14 روز نخوابیدم و پشت از ثانیه بیماری قلبی گرفتم. بیشتر مواقع یکی‌، تاخت ساعت خواب از بهر من به اندازه 7،6 گاهنما بها دارد. بعضی مواقع اینقدر کار می‌کنم که حتی سرپا خوابم می‌برد، مثلا در آسانسور خواب یک ‌دقیقه‌ای هم داشته‌ام. چندوقت پیش زنگ زدند و گفتند پدرزنم فوت کرده خود باب شهر صنعتی البرز مشغول راه‌اندازی صنایع عدل‌بندی بودم، گفتم خدا او را بیامرزد، لیک من برای زنده‌ها کار می‌کنم و هروقت مردم، خودم می‌روم و از ایشان عذرخواهی می‌کنم. هیچ‌وقت به سمت مجالس ختم، تولد، ازدواج الا عیادت نمی‌روم. حرف این همه کار بیشتر مواقع از 12 شب به بعد برای دل خودم کار می‌کنم و تابه‌حال 22 بشره کتاب صفت کرده‌ام. 15 سی‌دی از مجموعه موسیقی‌های پیش از رادیو راست کرده‌ام که همه کارهایش را خودم انجام داده‌ام، حتی در کار خنیا شعرها را بازهم خودم می‌گویم.


 

کارخانه زدن، مرده است


عمر کارخانه زدن به‌سر آمده و سوله اسم بزرگ‌ترین اشتباه است. هر چیزی در کارخانه پدیدآوری کنید، ضرر می‌کنید چون چینی‌ها همان جنس را با کمترین ارز می‌زنند و شما حرف کلی کارگر ضرر خواهید کرد. باید خط‌ تولیدی جاده بیندازید که حرف یک تغییر کوچک بشود، جنس جدیدی تولید کرد. کارخانه فولکس واگن قبل از جنگ عالمگیر ماشین تولید می‌کرد ولی در دوران جنگ کلاه‌جنگی ساخت‌. باید کاری کنید که ار بازار پری شد، بتوانید یک جنس اخیر تولید کنید. باب کشاورزی 69 هزار محصول تولید شده و شما با یک اسکناس کوچک می‌توانید ستاره شوید. اگر می‌خواهید در صنعت پیروز شوید، باید به پدیدآوری خانگی روی بیاورید. شما وقتی در صرفه‌جویی موفق خواهید شد که یکی از حواس‌ پنجگانه مشتری را تحریک کنید. مثلا با پلاستیک می‌شود صدها هزار محصول پدیدآوری کرد، اما اگر حرف یک تکه پلاستیک چیزی درست کردید که مشتری را سرذوق آوردید، برنده‌اید وگرنه پدیدآوری جاصابونی، جاسوئیچی و... که کاری ندارد.

چطور محبوب شوید


اگر می‌خواهید یک مدیر پیروز شوید باید باهوش باشید. هرچند زبل‌بودن عذاب دارد لیک رمز موفقیت همین است. مثلا من اگر نگهبان شرکتم را بشناسم و بدانم یک ابن دارد که اسمش مهدی است و مدرسه می‌رود، دریک فراغت مناسب، به عنوان مثال اول مهر، حرف او سلام و علیک کنم و حال پسرش را بپرسم و برای پسرش یکسری لوازم‌التحریر به عنوان هدیه بخرم تا ازلی فراموش نمی‌کند و کار مرا کار خودش می‌داند. چندوقت سابق یک نفر از فرانسه آمده حیات و دنبال من می‌گشت، به یکی از کارگرها فرموده بود آقای جهانگیری کجاست و ثانیه کارگر گفته حیات آن آقایی که دارد باب زمین کار می‌کند و مثل خود ماست. مردم ما مدیری که با ابزار آخرین مدل تارک کار بیاید و بخواهد کلاسش را حفظ کند، دوست ندارند. حرف سادگی خودتان را بیمه کنید.


 

 

سودهای 500 درصدی


ار پشت 20 درصد سود باشید، ضرر کرده‌اید. پس ار قرار است کارخانه بزنید و با کلی حقوق کارگر، شهرداری، عوارض و الف جور جرم و ادبار قید 20 درصد سود کنید، ‌ضرر محض است. من پیوسته دنبال سود 500 درصدی بوده‌ام. ایده‌های نو، سودهای 500 درصدی دارد. کار تازه قیمت ندارد، اگر جنسی تولید کردید که برای خودتان بود و آدم آن را پسندیدند می‌توانید سود واقعی را از آن ببرید.

آقای جهانگیری 10سال بعد ...


فکر نمی‌کنم 10 سال دیگر زنده باشم، من حتی سنگ قبرم را هم داده‌ام ساخته‌اند. حتی کتاب زندگینامه‌ام را هم نوشته‌ام، ولی همچنان پرانرژی‌ام و مثل یک جوان کار می‌کنم، همان‌طور که گفتم تا روزی که زنده‌ام ایده دارم و ار رسم است چیزی از من باقی بماند، کارهایی است که در زمان حیاتم انجام می‌دهم.


 

ورشکستگی ننگ تلف


در ایران ورشکستگی بدنامی است، لیک در دنیا یک امر طبیعی است. من واحد زمان ( 74 یعنی 14سال سابق 5/2 میلیارد بدهی بالا آوردم، یعنی در سن 50 سالگی تمام ‌چیزم را که از ید دادم هیچ، کلی هم ضرر کردم. هر روز طلبکارها دنبالم بودند. گفتم به آخر خط رسیده‌ام یا باید انهزام کنم یا خودم را بکشم، اما ناامید نشدم. 200 میلیون وام گرفتم و روبه‌روی مسجدالجواد یک دفتر اجاره کردم. ازنو همه‌چیز را از پوچ شروع کردم و طولی نکشید که ایده‌هایم جواب داد و توانستم پیروز شوم. باب نیز گیرودار که طلبکارها زمین و زمان را می‌گشتند حرف مرا پیدا کنند‌، با یکسری از دوستانم رفتیم شمال. پسرم بازهم تازه از ایالات‌متحده آمده بود. وقتی دید من طنز می‌گویم و می‌خندم و حرف دوستانم خوشم‌، داشت دیوانه می‌شد. گفت همه‌چیز را از بین بردی و آمده‌ای شمال، داری می‌گی و می‌خندی! او با جوانی‌اش نمی‌فهمید که از ید ادا کردن امید یعنی شکست. پول از دست ادا کردن و آسیب کردن شکست نیست! متاسفانه نفت خلاقیت ما را از بین برده، من هنوز هم پر از ایده‌ام حرف قید وقت دیگر قصد دارم آشامیدنی از بهر دیابتی‌ها تولید کنم، حتی یک سیگار بدون نیکوتین برای کسانی که آسم دارند راست کرده‌ام که می‌توانند بکشند. لیک بانک‌ها به من اسکناس نمی‌دهند، می‌گویم باید به امثال خود وام بدهید که کار پدیدآوری کنیم، وپولتان را بازهم با سودش پشت بدهم.


 

تماشاگه اسکناس


از خردسالی آدم متفاوتی بودم، مثلا تمام وقتی عیدی پول می‌گیرند، جمع می‌کنند و برای خودشان چیزی می‌خرند لیک من پول‌ها را باب آلبوم می‌گذاشتم و پس از مدتی از این کار خوشم آمد و دنبال شماره‌های عجیب‌وغریب پول‌ها رفتم و خلال سال‌های مختلف یک کلکسیون از پول‌های ایرانی جمع کردم؛ مثلا پولی که تمام شماره‌هایش صفر است و پولی که ناصرالدین‌شاه آن را توشیح کرده‌است. چند سال پیش دکتر حبیبی گفت، این پول‌ها را باب یک پای‌افزار بگذار تا همه ببینند، گفتم چطوری؟ حرف یک موزه درست می‌کنیم و تو 2 سال این کلکسیون را به ما بده تا به سمت جوانان نشان بدهیم که ثانیه موزه شد تماشاگه پول که در بلوار میرداماد تهران قرار دارد. در در موزه، یک پیکر هم گذاشتند که این مجموعه صفت به جهانگیری است اما پس از قید سال آن را برداشتند، تازه بعد از 2سال که گفتیم آلبوم را پس بدهید، گفتند می‌خواهید آن را در سرا بگذارید، چه‌کار! اینجا مردم استفاده می‌کنند و ما بازهم بی‌خیال شدیم!


 

عالیجناب‌ها


خود همیشه به سمت دولت گفته‌ام به کارآفرینان احترام بگذارید، این آدم‌ها اسکناس نمی‌خواهند به آنها عنوان عالیجناب بدهید و در سینماها و مجالس، یک ردیف صندلی بگذارید. بلیت هوایی را برایشان نصف قیمت کنید تا بچه‌ها و جوانان ببینند و یاد بگیرند که اگر موفق شوند، عالیجناب می‌شوند و در جامعه آبرو دارند. این آدم‌ها ارزشمند هستند. متاسفانه بچه‌های جدید، هیچ چیز ندارند و از یک جدار سفید آدم اسم و کارآفرین درست نمی‌شود. طبیعت آموزگاری است که در قید 24 ساعت شبانه‌روز درحال یاددادن است. شما به سمت آدم‌های بزرگ این مملکت تماشا کنید، هیچ کدام‌شان را پیدا نمی‌کنید که اسم یک آبادی دنباله‌ اسم‌شان نباشد، اما الان بچه‌ها را نازنازی و بی‌مزه بار می‌آوریم و اسم دبیرستانی را بازهم دنبالش می‌دویم و دستش را می‌گیریم. اما قبلا اصلا اینطوری نبود. من کلاس ششم که بودم همکلاسی‌ام باب دروازه شمرون قصابی داشت و بعد از آموزشگاه می‌رفت بوتیک و کار می‌کرد. همه همین‌طور بودند و کسی به پدرومادرش تکیه نمی کرد.